آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

ماه آسمون زندگی ما

هکول پکول من

آیدا جونم چند روزی می شه روزا راحت ترمی خوابی دیگه لازم نیست رو دست بچرخونمت تا خوابت بگیره روی پام می خوابی ولی شبا هنوز سخت خوابت می بره کلی قبل از خواب به زبون خودت صحبت می کنی .از کالسکه سواری تو خونه هم خیلی خوشت میاد حسابی خستت می کنه و بعدش راحت می خوابی .  پریروز خاله مریم یه لباس تابستونی برات هدیه آورد  قربونت برم خیلی بهت میاد دست خاله درد نکنه. اولین باره که لباس آستین کوتاه می پوشی . بعضی وقتا خیلی جدی اخم می کنی و شروع به صحبت می کنی منم با زبون خودت باهات یکم حرف می زنم اونوقت خندت میگیره. عزیزم چند روز دیگه 6 ماهت تموم میشه باید ببریمت واکسن بزنی بعدش می تونی غذا بخوری امیدوارم ...
27 ارديبهشت 1391

اولین غلت خوردن

آ یدا جونم پریروز برای اولین بار غلت خوردی خیلی ذوق کر دم من تو آشپزخونه بودم وقتی متوجه صدات شدم برگشتم دیدم برگشتی رو دستات.کلی آفرین بهت گفتم و تشویقت کردم تو هم انگار خیلی خوشحال بودی می خندیدی . از حالا باید حواسم بیشتر بهت باشه.   دیشب برای خوابیدن کلی گریه کردی نمی دونم جاییت درد می کرد یا فقط نمی تونستی بخوابی بالاخره علیرضا خوابوندت اونم ساعت ١.   امروز خیلی خوب خوابیدی کلی هم با هم بازی کردیم و 4 قسمت از Baby Einstein رو با هم دیدیم مامان برات توضیح می داد ، تو هم با دقت نگاه می کردی . ...
21 ارديبهشت 1391

تولد دخترکم آیدا

بالاخره دخترکم 4 آذر ١٣٩٠، ساعت ٩:٥٠ صبح یه روز برفی در بیمارستان چمران ، 2 هفته زودتر بدنیا اومد . روزا خیلی زود می گذرن اصلا باورم نمی شه حالا من مامان آیدا کوچولوام .     ...
16 ارديبهشت 1391
1